کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۹۰۷: اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سودای او
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
اگر مرا صد سر بود هر یک پر از سودای او چون سر زلفش بیفشانم به خاک پای او چشم ما از گریه شد تاریک چون سازیم جاش نیست جای چشم روشن خود که باشه جای او با خیالش مردم چشمم نمی آید به چشم دیگری را چون توانم دید در مأواری او در چمن ها زآن قد و بالا حکایت کرد سرو هر کجا مرغیست عاشق گشت بر بالای او خواست جان بوسی و رفت از خودلیش چون گفت لا می چنین باید که جان مستی کند از لای او گرچه عمری تلخ کامیها کشیدم از رقیب گر بمیرد من بشیرینی پزم حلوای او خاک پای تو به تاج سلطنت ندهد کمال گرچه درویش است بنگر همت والای او کمال الدین خجندی