کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۸۴: توش کن خواجه على رغم صراحی شکنان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
توش کن خواجه علی رغم صراحی شکنان بادی تلخ به یاد لب شیرین دهنان بطلب بافت نشانه از لب شیرین فرهاد ره سوی لعل نبردند به جز کوه کنان خاک بر فرق کسانی که زر و سیم به خاک باز بردند و نخوردند به سیمین دقنان دوش رفتم به چمن از هوس بلبل و گل این یکی جامه دران دیدم و آن نعره زنان گفتم این چیست بگفتند که آن قوم که پار می رسیدند درین روضه بهم جلوه کنان همه را خاک بفرسود کنون نوبت ماست حال شمشاد قدان بنگر و نازک بدنان بلبل این گفت و دگر گفت که می توش کمال فصل گلریز و به مطرب بگذار این سخنان کمال الدین خجندی