کمال الدین خجندی
غزل ها
شمارهٔ ۸۶۵: شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شه لشکر کش ما برد از ما عقل و هوش و دین چرا آن ترک کافر کیش غارت می کند چندین در آن صف کو سپه رائد به قصد غارت دلها دلی کآنجا نخواهه شد اسیر او زهی مسکین چو دود آه خود با او رساندم سوخت چشمانش چه بینی زرق خود صوفی تو کافر سوزی من بین جهانگیری همین باشد که چون برقع براندازی رخت فی الحال بگشاید خط زلفت بگیرد چین مرا هر لحظه با تیر تو جنگ زرگری باشد چو بیئم نوک آن پیکان به خون دیگری رنگین به گلگون گر هوس داری که بنشینی به شیرینی دوچشمم شد به خون گلگون بیا بر چشم من بنشین کمال امسال چندی شد غزل بر اسب گفت اکثر سخنهایه سراسری نباشد غالبا به زین کمال الدین خجندی