صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۱۱۷: چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون چشم خوابناک که شوخی ازو چکد از آرمیدن دل من جستجو چکد آب حیات در قدح خضر خون شود روزی که آب تیغ مرا در گلو چکد از آب خضر تشنه لبان را شکیب نیست مشکل که خونم از دم شمشر او چکد صد پیرهن عرق کند از پاکدامنی شبنم اگر به دامن آن گل فروچکد گلگونه عذار کنندش سمنبران خونابه ای که از دل بی آرزوچکد زان دم که چون پیاله مرا چشم باز شد نگذاشتم که باده ز دست سبو چکد دامن ز رنگ وبوی گل ولاله می کشد چون خون من دلیر بر آن خاک کو چکد تیغی است آبدار به خونریز سایلان هر آستانه ای که بر او آبرو چکد صائب ز دل برون ندهم اشک و آه را آن غنچه نیستم که ز من رنگ وبو چکد صائب تبریزی