صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۴۶: عشاق را خرام تو از خویش می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عشاق را خرام تو از خویش می برد سیل بهار هر چه کند پیش می برد هر کس که بی رفیق موافق سفر کند با خود هزار قافله تشویش می برد از بوته گداز زر پاک را چه نقص از نیکوان چه صرفه بد اندیش می برد دست از کرم مدار که از خوان پرنعیم رزق تو لقمه ای است که درویش می برد از زخم تیغ غوطه به خون بیشتر زند هر کس ستمگرست ستم بیش می برد آن را که تازیانه ز رگهای گردن است هر دعوی غلط که کند پیش می برد بگذر ز جمع مال که زنبور بی نصیب با خویشتن ز شان عسل نیش می برد کج نیز راست می شود از قرب راستان صائب اگر ز تیر کجی کیش می برد صائب تبریزی