صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۴۴: از شرم ناله ام که دل از کار می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از شرم ناله ام که دل از کار می برد بلبل به زیر پر سر منقار می برد هرکس که بی شراب رود برکنار کشت آیینه را به چشمه زنگار می برد بر باغبان به چشم دگر می کند نگاه مرغی که ره به رخنه دیوار می برد زهاد را به باغ که تکلیف می کند این خار خشک را که به گلزار می برد زلف ز پا فتاده بود رشته امید چشم ز کار رفته دل از کار می برد تکلیف ماهتاب به من هرکه می کند مجروح را به سیر نمکزار می برد از بیم دستبرد تعدی ز بوستان گل التجا به گوشه دستار می برد زلف تو صد موذن تسبیح گوی را کاکل کشان به حلقه زنار می برد صائب چه نعمتی است که طبع غیور من منقار بسته ام ز شکرزار می برد صائب تبریزی