صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۴۲: عاشق ز رفتن دل بیتاب می برد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق ز رفتن دل بیتاب می برد فیضی که خاک از آمدن آب می برد در سینه های صاف نگیرد قرار دل آیینه اختیار ز سیماب می برد در چشم داغ دیده کشد سرمه از نمک پروانه را کسی که به مهتاب می برد نگذاشت آب در جگر تیغ زخم من جان از سفال تشنه کجا آب می برد رویی که چشم من شده محو نظاره اش بیطاقتی ز گوهر سیراب می برد مستانه جلوه های تو ای آب زندگی گردش ز یاد حلقه گرداب می برد از پیچ وتاب رشته عمرش گره شود از هر دلی که موی میان تاب می برد در باده نشأه از نظر زاهدان نماند چشم ندیدگان ز گهر آب می برد صائب مرا چو آب خمار آورد به هوش هرچند هوش خلق می ناب می برد صائب تبریزی