صائب تبریزی
غزل 4001 - 5000
غزل شمارهٔ ۴۰۲۳: خطش دمید وبه عشاق مهربان گردید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
خطش دمید وبه عشاق مهربان گردید ازین بهار چه گلهای خوش عیان گردید هزار تشنه جگر را به آب خضر رساند خطی که گرد لب لعل دلستان گردید به چشم رخصت پرواز نامه خواهد داد قیامتی که ز رخسار او عیان گردید ز خاک نرگس وگل چشم بسته می روید ز شرم روی تو هرجا عرق فشان گردید به خشک مغزی ما ای گل شکفته بساز که چرب نرمی ما صرف باغبان گردید شکوه حسن گل آن عندلیب را دریافت که همچو بیضه زمین گیر آشیان گردید نثار تیغ تو کردم به رغبتی جان را که خضر دلزده از عمر جاودان گردید همیشه صبح امیدش ز خاک می خندد ز مغز هر که تسلی به استخوان گردید کمینه خار وخس او عنان خودداری است به آن محیط که سیلاب ما روان گردید به نو بهار خط سبز چشم بد مرساد که در زمان خط آن حسن قدردان گردید جهان پیر جوان شد ز حسن یوسف ما ز ماه مصر زلیخا اگر جوان گردید چنان ز حسن تو شد عام عاشق آزاری که شمع نیز به پروانه سرگردان گردید چو ماه عید کند جلوه در نظر صائب ز بار عشق قد هر که چون کمان گردید صائب تبریزی