قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۴۰۴: واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
واردات عاشقان کز عشق می آید بگوش عشق می گوید: بگو و عقل می گوید: خموش! در بیابان تمنی لاف مستی می زنند عاقلان صاف پیما، عاشقان درد نوش تا قیامت گر کنم شرحش نیاید در بیان راز سر مستان توان دانست از بانگ سروش واعظ و زاهد بسی دیدم ز حرص جام می خرقها کرده گرو در خانهای می فروش گر همی خواهی که سر عاشقی پیدا شود همچو ابری بانگ می زن، همچو دریا می خروش زاهدی دیدم خراب افتاده، گفتم: زاهدا سر مگردان از طریقت، سر خود را باز پوش عاشقان چون قاسمی حیران حکمت مانده اند تا کی آرد حکم وحدت باده ما را بجوش؟ قاسم انوار