قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۹۲: آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چند؟
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آخر،ای شوخ جهان،عشوه گری با ما چند؟ ما بسودای تو مردیم، خدا را مپسند در غمت خسته دلان غرقه خونند مدام نفسی برسرشان آ و ببین در چه دمند؟ آن دل از وسوسه هر دو جهان آزادست که بزنجیر سر زلف تو افتاده ببند عار داریم ز شاهی بهوای تو،ببین که گدایان سر کوی تو چون محتشمند روی چون ماه تو خواهیم،زهی طالع سعد! قد چون سرو تو جوییم،زهی بخت بلند! بر اسیران سر کوی غمت چون گذری نظری کن ز سر زلف،که اهل نظرند گفتم:از خویش بریدم،بتوپیوند شدم گفت :احسنت و زهی قاسم نیکو پیوند! قاسم انوار