قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۲۷۱: آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آیینه سبب گشت که روی تو عیان شد روی تو سبب بود که آیینه نهان شد از شرم رخت گشت نهان آینه، آری چون حسن ترا دید که مشهور جهان شد یک لمعه ز رخسار تو ناگاه درخشید جانها همه زان حالت خوش رقص کنان شد با حلقه گیسوی تو هرکس که سری داشت در عاقبت کار ز سودازدگان شد از نور تجلی رخت هر که خبر یافت در لذت دیدار تو از بی خبران شد سر حلقه سودا زدگانم من مسکین مشکین گره زلف تو تا مسکن جان شد قاسم دل و دین خواست که در راه تو بازد از بخت نکو عاقبت الامر همان شد قاسم انوار