قاسم انوار
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۴: نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نمی توان خبری دادن از حقیقت دوست ولی ز روی حقیقت حقیقت همه اوست بیا، که وصف جمال تو می رود، بشنو بیا، که قصه صاحبدلان بوجه نکوست با بروت نتوان کرد اشارتی، که مدام ز ترک چشم تو ترسم، که مست و عربده جوست کمینه جرعه رندان دیر ما دریاست ز حد گذشت حکایت، چه جای جام و سبوست؟ جهان اگر همه لب گردد از کرامت وقت نصیب جنس مقلد نباشد الا پوست ز جور دشمن و طعن رقیب و سوز فراق مرا که جامه بصد پاره شد چه جای رفوست؟ بوقت رفتن، قاسم، مگو دریغ و بگو که: می رود بعلی رغم خصم، دوست بدوست قاسم انوار