طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۹۳: شهادت بسملم از یک نگاه چشم مستستش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
شهادت بسملم از یک نگاه چشم مستستش اجل در خاطرم نآید ز لعل می پرستستش محیط کلفت غم را دلم زان رو شده ماهی که تا بیرون کشد زان بحر غم آن مه به شستستش سر تسلیم خوبان را به پای او ازان باشد که اندر سر بود او را کلاه کج شکستستش ازو خواهم کشاد مشکل بخت سیاه خود که باشد بستن و بکشادن دلها به دستستش لوای نازنینی از همه بالا زده حسنش ازان روزی که اندر مسند خوبی نشستستش دلم همچون سپند از آتش عشقش همی سوزد ز خاموشی ولی یک ره ازین مجمر نجستستش یکی سر کی بود خالی ز سودای خیال او ز دام حلقه گیسوی او یک دل نرستستش! نزاکت چاکر سرو قد شمشاد او گشته پی تاراج دلها در کمر تا بهله بستستش چمن را باغبان زینت فزود از بهر تشریفت فدای مقدم نیک تو سازد هر چه هستستش اگر چه صبح زد دم از دم صبح بناگوشت سنان نیزه خورشید او را سینه خستستش نهال باغ طبعم طغرل از خورشید بر دارد به گلچینی درین گلشن به هر قابل ره استستش طغرل احراری