طغرل احراری
غزل ها
شمارهٔ ۱۸۱: از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از تبسم لعل او چون غنچه خندان است و بس بر جراحت های قلبم یک نمکدان است و بس گر نباشد مدعا عرض نیاز خویشتن از عرق بر روی ساحل موج طوفان است و بس تحفه دیگر ندارم در خور عرض ادب پیشکش در پیش تیغش جوهر جان است و بس صد کتاب حکمت درس جنون را خوانده ایم یک جهان دیوان ولی یک بیت ویران است و بس نسخه های جوهر تیغش نمی دانم ولی آنقدر دانم که او یک مد احسان است و بس گر چه می ریزد به خاک هر دری صد آب رو مدعای سائل از ابرام یک نان است و بس ظلمت زلفش که یارب خط اسکندر مباد در خیال آباد هستی یک شبستان است و بس دم به دم موج حیا گل می کند از روی او کز عرق بر عارضش جوش گلستان است و بس طغرل از زیر و بم عشقش مرا معلوم شد بر دلم از ناله هایش یک نیستان است و بس! طغرل احراری