عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۴۲: آن کو نظر به روی تو کرد و خدا ندید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن کو نظر به روی تو کرد و خدا ندید محروم شد زجنت و حور و لقا ندید بینا به نور معرفت حق کجا شود آن دیده ای که در همه اشیا تو را ندید سودای زلفت آن که خطا گفت روسیاه فکرش خطا چو بود به غیر از خطا ندید عشق تو در دیار وجودم بسی بگشت خالی ز مهر روی تو یک ذره جا ندید زاهد چو ذکر زلف تو کردم بتاب رفت بی حاصل این دقیقه باریک را ندید خفاش تاب دیدن خورشید چون نداشت عیبش مکن که مهر درخشان چرا ندید ای شمع از آب دیده مزن دم که دیده ام زین گونه شب نرفت که صد ماجرا ندید ای دل! جفا نه عادت خوبان بود ولی بنمای عاشقی که ز دلبر جفا ندید یارب ز راه لطف نسیمی به ما فرست زان گلشنی که غنچه وصلش صبا ندید ای صوفی از مشاهده دل سخن مگوی کانوار غیب باطن هر بی صفا ندید داغی که دید بر دل ما؟ کز جفای دوست جان نسیمی آن نکشیده است یا ندید عمادالدین نسیمی