عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۱۳۳: بازآ که بی رویت شدم سیر از جهان و جان خود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بازآ که بی رویت شدم سیر از جهان و جان خود یارب مبادا هیچ جان دور از بر جانان خود ای گنج حسن دلبران ویران شد از عشقت دلم باری نگاهی باز کن بر گوشه ویران خود تا کی مرا لؤلؤی تر بارانی از چشم ای صنم در حسرت لعل و دردانه دندان خود هست از غمت سوزان دلم با آن که دایم تا میان در آبم ای سرو روان از دیده گریان خود جز وصل رویت روز و شب حاجت نخواهم از خدا بلبل چه خواهد از خدا غیر از گل خندان خود درد جگرسوز مرا وصل تو درمان است و بس یارب چه سازم چون کنم با درد بی درمان خود شد روز عمرم بی رخت، تا کی مرا روزی شود آن شب که بینم که در نظر روی مه تابان خود (بارد نسیمی دم به دم اشکی چو زر بر روی زرد باری به خنده باز کن لعل لب خندان خود) عمادالدین نسیمی