عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۹۹: چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چه نکته بود که ناگه ز غیب پیدا شد هر آنکه واقف این نکته گشت شیدا شد چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم که نون نطق الهی حقیقت ما شد به غمزه مردم چشمت چه فتنه کرد ز پیش که جان زنده دلانش اسیر سودا شد رخت چه نقش نمود ای صنم در آیینه که طوطی خرد آمد به نطق و گویا شد دلم ز فتنه دجال از آن شده است ایمن که روح قدسی ما همدم مسیحا شد نقاب زلف بپوشان بر آفتاب رخت که سر هردو جهان در طبق هویدا شد بیا و سر مسما از اسم آدم جوی که مستحق سجود (ش) ملک به اسما شد مرا به وعده فردا ز ره مبر کامروز ز لعل یار همه کام دل مهیا شد مزن ز سر نهان بعد از این دم، ای صوفی که هرچه در تتق غیب بود پیدا شد به بوی زلف تو چندان دوید آهوی چین که ناگه از کمر افتاد و ناف او وا شد نسیمی از دو جهان نفی غیر از آنرو کرد که نور ذات تو عین وجود اشیا شد عمادالدین نسیمی