عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۴۵: ای دل! بلا بکش چو دلت مبتلای اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای دل! بلا بکش چو دلت مبتلای اوست خوشنود شو بدانچه مراد و رضای اوست تن در جفای او نه و از غم مدار باک کاین غصه و جفا همه عین وفای اوست قدر قدر چه داند و قاضی هر قضا آن دل که او نه قابل قدر و قضای اوست دنیی و دین برای وصالش دهیم و جان زانرو که دل ز جمله صلاحی برای اوست فوتی نمی شود اگرش جان فدا کنم چون جان بود یکی، صد از این جان فدای اوست چندین بلا ز قامت و بالای پر بلاش گر می رسد به جان بکشم چون بلای اوست راهم نمای ای دل! اگر رهبری مرا تا بگذرم از آنکه نه میل و هوای اوست بر گرد گرد دامن مردی اگر رسم جان ها بها دهم که دلم بی بهای اوست ای غم! دگر به سوی نسیمی گذر مکن کاین حجره های جان و دلش، خاصه جای اوست عمادالدین نسیمی