عمادالدین نسیمی
غزل ها
شمارهٔ ۳: می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
می کشد چشم تو از گوشه به میخانه مرا می کند زلف چو زنجیر تو دیوانه مرا شسته بودم ز می و جام و قدح دست ولی می برد باز لبت بر سر پیمانه مرا به هوای لب میگون تو گر خاک شوم ذره ای کم نشود رغبت میخانه مرا دانه خال تو آن روز که دیدم گفتم دام زلف تو کند صید بدین دانه مرا رخ مپوشان ز من، ای سوخته صدبار چو شمع شوق روی تو، به یک شعله چو پروانه مرا ترک سودای سر زلف سیاهت نکنم گر به صد شاخ کنی همچو سر شانه مرا مده ای زاهدم از شاهد و می توبه که نیست چون تو گوشی که بود قابل افسانه مرا منم و میکده و صحبت رندان همه عمر نیست ای خواجه سر خلوت کاشانه مرا گر طلسم تن من بشکند ایام، هنوز گنج عشق تو بود در دل ویرانه مرا در جهان تا بود از قبله و محراب نشان قبله جان نبود جز رخ جانانه مرا صاحب تاج و نگینم چو نسیمی، تا هست بر سر از خاک درش افسر شاهانه مرا عمادالدین نسیمی