همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۶۳: در باغ چو بالایت سروی نتوان دیدن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
در باغ چو بالایت سروی نتوان دیدن صد سرو فدا بادا هنگام خرامیدن ای نور الهی را از روی شما عکسی ما آینه صانع خواهیم پرستیدن صبح از هوس رویت رفتم به گلستان ها باشد که کنم خود را مشغول به گل چیدن گل ها چو مرا دیدند فریاد برآوردند کان گل که تو می خواهی اینجا نتوان دیدن چون ابر همی گریم بر غنچهٔ خندان لب تا از شکرت دیدم شیرینی خندیدن فرهاد اگر دیدی آن چهره شیرین را از دست شدی دستش در سنگ تراشیدن در چشم منی نتوان خار مژه بر هم زد ترسم که گلت یابد زحمت ز خراشیدن همام تبریزی