همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۰: عاشق کسی بود که کشد بار بار خویش
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
عاشق کسی بود که کشد بار یار خویش شهوت پرست مانده بود زیر بار خویش شد زندگانیم همه در کار عشق یار او فارغ از وجودم و مشغول کار خویش چشمم چو جویبار شد از انتظار و نیست آن نوبهار را هوس جویبار خویش از عاشقان مرادش اگر بی مرادی است ما را رضای یار به از اختیار خویش چشمش به تیر غمزه چو می بفکند شکار بی التفات می گذرد بر شکار خویش در بند زلف یار بود جان من هنوز روزی که زین دیار رود با دیار خویش شب ها مخسب و روز میاسای ای همام یک شب مگر رسی به وصال نگار خویش امروز روزگار ریاضت کشیدن است ضایع مکن چو بی خبران روزگار خویش گر هستی مراد تو برخیزد از میان یابی مراد خویشتن اندر کنار خویش همام تبریزی