همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۱۰۹: آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آفتابی و ز مهرت همه دل ها محرور چشم روشن بود آن را که تو باشی منظور قربتت نیست میسر به نظر خرسندم همه مردم نگرانند به خورشید از دور انتظار نظرم پرده صبرم بدرید تا به کی نرگس مستت بود از ما مستور آنچه می جست سکندر به میان ظلمات گو بیایید و ببینید در این چشمه نور بود آوازه دور قمری تا امروز دور روی تو شد اکنون به جهان در مشهور نسبتی هست به دندان تو پروین را لیک هست دندان تو منظوم و ثریا منثور می کند حسن و لطافت ز تو دریوزه بهار می کند وام حرارت ز دل ما با حور گر همام است به جان مشتری تو چه عجب مه و خورشید گواهند که هستم معذور همام تبریزی