همام تبریزی
غزل ها
شمارهٔ ۹: چشم مستش دوش میدیدم به خواب
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چشم مستش دوش می دیدم به خواب کرده بود از ناز آغاز عتاب گفت کای مشتاق خوابت می برد هل یکون النوم بعدی مستطاب شرم بادت آن همه دعوی چه بود چشم عاشق را بود پروای خواب هر که در هجران بیاساید دمی جاودان از دوست ماند در حجاب خوابم از بهر خیالت آرزوست من عتابت را همین دارم جواب حال ما دور از تو می دانی که چیست حال چشم بی نصیب از آفتاب در فراقت آنچه بر ما می رود اهل دوزخ را نباشد آن عذاب آب حیوانی و ما در آتشیم وه که گر بنشانی آن آتش به آب بی تو از خوبان نیاساید همام تشنه کی سیراب گردد از سراب همام تبریزی