اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۱۷۲: رخ تو فتنه جهان بودی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخ تو فتنه جهان بودی گر نه، از دیده نهان بودی دل و دین رفت در سر غم تو کاش باری امید جان بودی ز رخت یادگار خواستمی گرنه اشکم چو ارغوان بودی دل، به خستی بجان ز دست غمت گرنه رویم چو زعفران بودی میزبانی است تازه وعده تو گرنه در لقمه استخوان بودی عشوه ئی میدهی که آن توام کی چنین بودی، ار چنان بودی خوردمی، بر زخاک کوی تو دوش گر نه فریاد پاسبان بودی در رکابم فلک پیاده شدی چون قبول تو هم عنان بودی از مقیمان آستان غمت فخر گردی گر آسمان بودی زان لطافت که در دل است تو را کاشکی هیچ در زبان بودی سرما گر به هیچ ارزیدی خاک آن فرخ آستان بودی دوش گفتی اثیر از آن من است نه چنین بودی ار چنان بودی اثیر اخسیکتی