اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۸۲: تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
تو را اگر تو، توئی عالمی شکار بود به عهد تو علم فتنه آشکار بود تو یک کنار و دو بوسه ز دل برون کن و بس خرد بقاعده خود در میان کار بود به نیم جرعه دلم را خراب کرد غمت خوش است گرچه سرم در سر خمار بود نبود سیم و بشد روزگار بر دین سست که کار خوب به سیم و به روزگار بود جهان بگیرد حسن تو هیچ میدانی سپاه عقل بیک بار تارومار بود براق حسن تو هرجا که دید میدان ساخت چو یک وفاش در این شغل دستیار بود بر آن بساط که لعل تو گوهر افشاند کنار و آستی روح پرنثار بود تو چون بکاری و از بهر بی نظیری تو مرا نشاید کم کار چون بکار برد ندیم عشق تورابا دلم چه حاجت هاست گهش بغم بکشد گاه غم گسار بود ز شحنه ستم تو اثیر جان نبرد مگر که در کنف عدل شهریار بود اثیر اخسیکتی