اثیر اخسیکتی
غزل ها
شمارهٔ ۲۲: آن چشم مست بین که خرد در خمار اوست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
آن چشم مست بین که خرد در خمار اوست و آن لعل چون شکر که روانها شکار اوست عمری است تا چو شمع بامید یک سخن موقوف پرور دهن تنگ بار اوست تا کی بخنده ئی سردندان کند سپید صد جان، برلب آمده در انتظار اوست زرین رخ مرا که ز خون گشت پر نگار عذری که ظاهر است رخ چون نگار اوست معشوق دل غم و می و جانانه ی من او ما هر دو در میانه و او در کنار اوست هرگز باختیار بلا خواست هیچکس؟ در جان من نگر که بلا اختیار اوست گفتم اثیر را بکش و رستی از بلاش دل گفت: این حدیث ازاو خواه کاراوست اثیر اخسیکتی