هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۴۴: سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سازم قدم ز دیده و آیم بسوی تو تا هر قدم بدیده کشم خاک کوی تو روی تو خوب و خوی تو بد، آه! چون کنم؟ ای کاش! همچو روی تو می بود خوی تو منما جمال خویش بهر کج نظر، که نیست چشم بدان مناسب روی نکوی تو جان و دل آرزوی وصال تو کرده اند من نیز کرده با دل و جان آرزوی تو چون من هلاک روی توام، رخ ز من متاب بگذار تا: هلاک شوم پیش روی تو ای دل، ز دیده گریه شادی طمع مدار کین آب رفته باز نیاید بجوی تو ساقی، مران ز مجلس خویشم، که خو گرفت دستم بجام باده و چشمم بروی تو گفتی: کنم هلالی دیوانه را علاج ای من غلام سلسله مشک بوی تو از لطف گفته ای که: هلالی غلام ماست ای من غلام لطف چنین گفتگوی تو هلالی جغتایی