هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۴۲: بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بیا، تا نقد جان را برفشانم در هوای تو بنه پا بر سرم، تا سر نهم بر خاک پای تو معاذالله! مرا در دادن جان نیست تقصیری نه یک جان بلکه گر صد جان بود، سازم فدای تو مرا تا مبتلا کردی، اسیر صد بلا کردی که، یارب، هیچکس هرگز نگردد مبتلای تو! تو، ای نازک دل، آخر با جفا آزرده می گردی مبادا آنکه باشد آه سردی در قفای تو! ازان لب جان مده کس را، وگر خواهی که جان بخشی مرا، باری، که من جان داده ام عمری برای تو مکن اظهار شکر از شیوه مهر و وفای من که اینها نیست هرگز در خور جور و جفای تو هلالی را بشمشیر تغافل بی گنه کشتی گناه خود نمی داند، تو دانی و خدای تو هلالی جغتایی