هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۳۱۶: گفتیم: چون زنده مانی در غم هجران من
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گفتیم: چون زنده مانی در غم هجران من؟ خواستم مرگ خود، اما بر نیامد جان من درد من عشقست و درمانش بغیر از صبر نیست چون کنم؟ کز درد مشکل تر بود درمان من من خود از جان بنده ام فرمان عشقت را، ولی تا چه فرماید مرا این بخت نافرمان من؟ شمه ای ناگفته از سوز دلم، شهری بسوخت آه! اگر ظاهر شود این آتش پنهان من! وه! چه روی آتشینست آن؟ که گاه دیدنش شعله ها، پندارم افتادست در مژگان من بس که من مدهوش و حیرانم ز چشم مست او هر کرا چشمیست می باید شدن حیران من چون هلالی گوشه چشمی گدایی میکنم گه گهی سوی گدای خود نگر، سلطان من هلالی جغتایی