هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۷۴: من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
من سگ یارم و آن نیست که بیگانه شوم لیک می ترسم از آن روز که دیوانه شوم ای فلک، شمع شب افروز مرا سوی من آر تا بگرد سر او گردم و پروانه شوم من همان روز که افسون تو دیدم گفتم که: ببیداری شبهای غم افسانه شوم از در خانقه و مدرسه کارم نگشود بعد ازین خاک نشین در می خانه شوم در سرم هست که: چون خاک شود قالب من بهوای لب میگون تو پیمانه شوم نرگس مست ترا خواب صبوح این همه چیست؟ خیز، تا کشته آن نرگس مستانه شوم بی مه خویش، هلالی، چه کنم عالم را؟ گنج چون نیست، چرا ساکن ویرانه شوم؟ هلالی جغتایی