هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۲۳۸: یار آمد و من طاقت دیدار ندارم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
یار آمد و من طاقت دیدار ندارم از خود گله ای دارم و از یار ندارم شادم که: غم یار ز خود بی خبرم کرد باری، خبر از طعنه اغیار ندارم گفتم: چو بیایی، غم خود با تو کنم شرح اما چه کنم؟ طاقت گفتار ندارم لطف تو بود اندک و اندوه تو بسیار من خود گله اندک و بسیار ندارم گو: خلق بدانند که من رندم و رسوا از رندی و بدنامی خود عار ندارم بی قیدم و از کار جهان فارغ مطلق کس با من و من هم بکسی کار ندارم حال من دل خسته خرابست، هلالی آزرده دلی دارم و غم خوار ندارم هلالی جغتایی