هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۱۷: گر برون می آید، آن بیرحم، زارم می کشد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
گر برون می آید، آن بیرحم، زارم می کشد ور نمی آید، بدرد انتظارم می کشد گر، معاذ الله، نباشد دولت دیدار او محنت هجران باندک روزگارم می کشد ای که گویی: بر سر آن کوی خواهی کشته شد راضیم، بالله، اگر دانم که یارم می کشد هر گه امسالش عتاب آلوده می بینم بخود یاد آن مسکین نوازیهای پارم می کشد چون برون آید، کله کج کرده، دامن بر زده دیدن جولان آن چابک سوارم می کشد ساقیا، امشب که مستم لطف کن خونم بریز ور نه، چون فردا شود، رنج خمارم می کشد زیر بار غم، هلالی، کار من جان کندنست وه! که آخر محنت این کار و بارم می کشد هلالی جغتایی