هلالی جغتایی
غزل ها
غزل شمارهٔ ۱۱۶: بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
بر سر بالین طبیب از ناله من زار شد از برای صحت من آمد و بیمار شد دوش در کنج غم از فریاد دل خوابم نبرد بلکه از افغان من همسایه هم بیدار شد صبر می کردم که، درد عشق خوبان کم شود لیک از داروی تلخ اندوه من بسیار شد مدعی، گویا، برای کشتن ما بس نبود کان مه نامهربان هم رفت و با او یار شد هر کرا سودای زلف آن پری دیوانه کرد خانمان بر هم زد و رسوای هر بازار شد من سگت، ای ترک آهو چشم، برقع باز کن کز برای دیدن روی تو چشمم چار شد بس که آمد بر سر کویت، هلالی، همچو اشک از نظر افتاد و در چشم عزیزت خوار شد هلالی جغتایی