کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۳۴۱ - وله ایضا: پیشوای علما خسرو دانشمندان
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
پیشوای علما خسرو دانشمندان ای که بر اهل معانی بسزا پادشهی لشکر فقر شود منهزم از ساحت دهر چون کند خیل سخا از سر کلکت سیهی آتشین شعله برآید به سر آب حیات هردم از غیرت خاکی که برو پای نهی هفت گردون را در حلقۀ درست دیدم جای بر گردن هم کرده ز بی جایگهی قصّۀ غصّۀ بی آبی من اصغا کن مگرم روی دهد از کرمت روز بهی اندرین شدّت گرما که بینداخت سپر تیغ سبزه ز که از کوکبۀ تیر مهی آب نایاب چنان شد که همی بر لب جوی دستها جز به تیّمم نکشد سر و سهی دایۀ ابر چو شیرش ندهد، طفل نبات چه کند گر نکند گونۀ رخسار گهی؟ همه اقسام بدی تعبیه در بی آبیست سبب اینست که آبی را خوانند بهی زابر کفّار تو در یوزة آبست مرا به کم از آب خود از دست رهی کی برهی؟ گر چه در خدمت جاه تو مرا آبی نیست دارم آن چشم که آب آرد با روی رهی بادم لطف تو هر لحظه امیدم گوید رایگان از کف من گر همه بادی نجهی کشتکی دارم چون کشتی ارباب هنر مانده بر خشک و بدو روی نهاده تبهی کآب خواهم ز تو خواهم که چو بحری پر دل نه از اینها که چو چاهند همه چشم تهی کشت من تشنه و من گرسنه ترسم فردا ندهد نانم ار امروز تو ابش ندهی کمال الدین اصفهانی