کمال الدین اصفهانی
قطعه ها
شمارهٔ ۱۹۰ - وله ایضا: سحرگهان که دل از بند خود برون آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگهان که دل از بند خود برون آید به پای فکر برین بام بیستون آید خرد چراغ یقین پیش راه دل دارد سوی نشیمن اصلیش رهنمون آید هر آنچه جان مصفّاست قصد عرش کند هر آنچه ثقل طبیعی بود نگون آید حدوث را پس پشت افکند، قدم جوید علّو همّتش از نهمتش فزون اید شعاع مهر ازل بام و در فرو گیرد وگر حجاب نباشد در اندرون آید در خزانۀ الطاف غیب بگشایند وزو به عالم جان تحفه گونه گون آید نسیم باد سحرگاهی از چمن بجهد به بوی او دل از اندیشه ها برون اید به تخت ملک بر آید خرد سلیمان وار هوا که دیو ستنبه ست ازو زبون آید چو عشق سلسلۀ شوق را بجنباند شکیب دور شود، عقل در جنون آید همی رود سر هستی نهاده بر کف دست چو بددلان نخورد غم که کار چون آید به پای بیخودی آنجا بدان مقام رسد که گر بگویم از ان رنگ بوی خون آید کمال الدین اصفهانی