کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۱۲۲: سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
سحرگهان که ز بهر صبوح برخیزم هزار فتنه ز هر گوشه یی برانگیزم چو خطّ دوست زنم دست در گل و سوسن چو زلف یار بسر و سهی در آویزم بدان امید که با یار خلوتی سازم ز باده مست شوم تا ز خویش بگریزم چو زلف یار بپایش درافتم از سر ذوق شکسته بسته و آنگه درست برخیزم میست آن لب چون لعل و من ز آتش عشق همه تن آب شوم تا بمی بر امیزم ستارگانرا دندان بکام در شکنم بگاه عربده گر با سپهر بستیزم چو می بدست بود از جهان نیندیشم چو یار یار بود از فلک نپرهیزم جهان خراب شود گر من اندرین مجلس ز نیم خوردة خود جرعه بر جهان ریزم کمال الدین اصفهانی