کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۹۲: نگارم چو کرد گلستان بر آید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
نگارم چو کرد گلستان بر آید خروش دلم تا بکیوان بر اید چمان سرو در خاک پایش بغلطد چو گرد چمنها خرامان بر اید چو غنچه بر ایم ز دل من هرآنگه که آن سروبن از گلستان بر آید بر آید غریو از دل خلق اگر او دگر ره ببازار ازین سان برآید بسی بر نیاید که از دست حسنش غریو از گل و سرو بستان بر آید گزد چرخ انگشت حیرت بدندان چو پروین از آن لعل خندان برآید فلک چشم خورشید پیشش کشد زود چو گرد سمندش ز میدان بر آید مرا وصل شیرین لبش گر بعمری برآید هم از لطف جانان برآید دهانی چنان تنگ و نایاب کوراست بجان گر دهد، سخت ارزان برآید برآید ازو هم امید دل من و لیکن بصبر فراوان برآید چو بگسست زنجیر اشک از بر دل جز آه مسلسل، که با آن بر اید؟ تن اندر غم دل دهم زانک دانم که این کار دشخوار آسان برآید مرا مهر آن چهره و لعل میگون فرو رفت با شیر و با جان بر اید کمال الدین اصفهانی