کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۵۷: مکن ای دوست اگر بتوان کرد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مکن ای دوست اگر بتوان کرد هر چه از شور وز شر بتوان کرد نه دل من که بیک غمزۀ تو عالمی زیر و زبر بتوان کرد چون سر زلف تو از مشک سیاه دلی از خون جگر بتوان کرد نبود لعل وگرنی چو لبت لبی از تنگ شکر بتوان کرد توز من روی نهان کرده و پس گویی اندوه مخور، بتوان کرد؟ صبر تا چند کنم از رخ تو؟ صبر آخر چقدر بتوان کرد؟ جگرم خستی و خونم خوردی دل ببردی، چه دگر بتوان کرد؟ نیم جانی که بماندست اکنون به منش بخش اگر بتوان کرد بهر آن بد گه کنی خرسندم که از آن نیز بتر بتوان کرد با رخ تو همه کاری چون زر بتوان مرد و بزر بتوان کرد رحمتی از تو توقّع دارم به بیندیش مگر بتوان کرد کمال الدین اصفهانی