کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۸: رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخ و زلفت از شگرفی، صفت بهار دارد خنک آنکه سر و قدّی ، چو تو در کنار دارد لب لعل دل فریبت ، ز گهر حدیث راند سر زلف مشک بارت، ز بنفشه بار دارد رخ چون مهت ندانم، که چه عزم دارد آیا اثری همی نیاید، که سر شکار دارد که کمند عنبرین را زد و سوی حلقه کردست؟ که خدنگهای مشکین، چو زبان مار دارد؟ دل خود طلب چو کردم، بر نرگس تو گفتا برو ای فلان و بهمان، بر من چه کار دارد چو بسی بگفتم او را ، بکرشمه گفت با تو سر گفت و گو ندارم، که مرا خمار دارد چه دهی صداع مستان، چه کنی حدیث چیزی که کمینه هندوی ما، به از ین هزار دارد؟ چو بترک دل بگفتم، غم جان خوردم که ترسم که چو دست یافت بر وی، هم ازین شمار دارد کمال الدین اصفهانی