کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۴۰: دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلم نخست که دل بر وفای یار نهاد به بی قراری با خویشتن قرار نهاد ز جان امید ببّرید و دل ز سر برداشت پس انگهی قدم اندر ره استوار نهاد بگرد خویش چو پرگار می دود بر سر کنون که پای طلب در میان کا نهاد هر آن ستم که ز دلدار دید در ره عشق گناه آن همه بر بخت و روزگار نهاد ز تنگنای دلم چون بجست قطرۀ اشک ز راه دیده روان سر بکوی یار نهاد هر آن سیه گریی کان دوزلف با من کرد برفت و یک یک بر دست آن نگار نهاد ز بیم تنگی اندر حصار سینه دلم ذخیرۀ غم و اندوه بی شمار نهاد مرا بخون دل خود چو تشنه دید فلک بدست گریه ام این کام در کنار نهاد هم از نوا در ایّام دان که نرگس تو مرا بسان گل از نوک غمزه خار نهاد کسی که نام فراق تو بر زبان آورد چنان بود که زبان در دهان مار نهاد وصال را چه کنم زین سپس؟ که مایۀ عمر فراق او همه در راه انتظار نهاد کمال الدین اصفهانی