کمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۵: از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
از تو جز درد دل و خون جگر حاصل نیست چه کنم جان؟ چو جزین هیچ دگر حاصل نیست بر نبندد ز میان تو کمر طرفی، از آنک در میان خود بجز از طرف کمر حاصل نیست ذوق باشد دهنم را که کد یاد لبت ورچه ذوق شکر از نام شکر حاصل نیست گفتی اندر مه و خورشید نگاهی می کن گر ز رخسار منت حظّ نظر حاصل نیست گر چه این هر دو دوجسمیست بغایت روشن آن غرض کز تو بود از مه و خور حاصل نیست دل ز زلف تو طلب کردم و بر خود پیچید گو:مکن شرم، بگو نیست اگر حاصل نیست بجز از درد سر ار با تو بسی خواهم گفت هیچ مقصود من ای جان پدر حاصل نیست گفتمت بوسی از آن لعل وز من جانی نقد این توقّف ز چه رویست؟ مگر حاصل نیست؟ بر گرفتم طمع از تو که مرا هیچ طمع بی زر از تو نشود حاصل وزر حاصل نیست کمال الدین اصفهانی