ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۳۱۱: دلدار گفت لوح دل از نقش من بشوی
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
دلدار گفت لوح دل از نقش من بشوی گفتم که تلخ از آنلب شکر فشان مگوی من لوح دل نشویم از آن نقش دلفریب دست از من آنکه میدهدم پند گو بشوی آمد زمان آنکه صبا خیزد از چمن همچون نسیم طره دلدار مشکبوی از ناله های بلبل خوشگو ز عشق گل دل نرم کرد گر چه بود سخت تر ز روی چون گل شکفت خیز گر آزاده ئی چو سرو جز بر کنار آب نشستنگهی مجوی در پای سرو و سوسنت ار دست میدهد فرصت شمر بجز ره آزادگی مپوی گر وصل دوست دست دهد خانه گلشن است با سرو سیم ساق چه حاجت کنار جوی چون هست عارضش گل سیراب کو مخند با قد چون صنوبرا و سرو گو مروی ابن یمین ز ضربت چوگان زلف او دارد دل شکسته و سرگشته همچو گوی ابن یمین