ابن یمین
غزل ها
شمارهٔ ۲۱۹: مرا در سر همیگردد که سر در پایت افشانم
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
مرا در سر همیگردد که سر در پایت افشانم نثار چون تو دلداری نشاید کمتر از جانم خیال زلف مشکینت بسی در خواب می بینم ندانم تا چه پیش آید پس از خواب پریشانم ز چوگان سر زلفت شدم چون گوی سر گردان ز عشق گوی سیمینت خمیده قد چو چوگانم خرد را وهم آن باشد که طوطی شکر خایم گهی کز لعل در بارت حدیثی در میان رانم مرا دردیکه در دل هست چون از هجر روی تست بجز وصل تو در عالم نباشد هیچ درمانم نخواهم دل اگر خالی بود از مهر دلدارم نجویم جان اگر یک دم زند بی یاد جانانم چو طوطی خطت دایم بگرد شکرت گردم که شیرینتر ازین کاری من بیدل نمیدانم نخواهم دامن مهرت ز دست دل رها کردن مگر روزی که دور از تو اجل گیرد گریبانم سر ابن یمین روزی که خواهد رفت از دستش همان بهتر بدی روزیکه در پای تو افشانم ابن یمین