جمال الدین اصفهانی
غزل ها
شمارهٔ ۲۱: جانا غم فراق تو ما را چنان بسوخت
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جانا غم فراق تو ما را چنان بسوخت کزشرم آن مرا قلم اندربنان بسوخت اشکی چو برق جست ز چشم چوابرمن در رخت من فتاد و همه سوزیان بسوخت زنهار هان وهان حذری کن زآه من کز آه بنده دوش مه آسمان بسوخت گفتند شمع و مه که چو روی تو روشنیم این را سیاه شدرخ و آنرا زبان بسوخت باسوز دل زهجر تونالم همی چنان کز ناله ام چونال زبان در دهان بسوخت در هجر تو امید ز پیری کرا بود چون ماه چارده زغم تو جوان بسوخت از مشک برقعی کن و از شب نقاب بند کز آفتاب چهره خوبت جهان بسوخت جمال الدین اصفهانی