مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۲۴۷ - وصف لیل و قلم: چون سیه کرد خاک پیرامن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چون سیه کرد خاک پیرامن شب کشان کرد بر هوا دامن گیسوان نگار شد گویی واندرو در بنات نعش و پرن آز من زو و او دراز چو آز محنتم زو و او سیه چو محن از درازی چو زلف نامفتول وز سیاهی چو جعد پر ز شکن از نسیم و ستاره دانستم منفذ باب و مدخل روزن همچو تیغی مجره پر گوهر چرخ گردان درو به جای مسن می نیارست کرد بانگ از بیم طیلسان دار چرخ در مؤذن زان کجا فرقدان به چرخ بلند چشم بی نور می فتادش ظن من بدست اندر از پی صفتش لعبتی مشک چهر زرین تن مهر رنگی چو در کسوف شود به لآلی معانی آبستن چون شود جفت بحر قار سزد زاید از وی معانی روشن اگر او زاد کر ز مادر خویش چون فصیح آمد و بلیغ سخن باز کرده دهن سخن گویند او شود گنگ باز کرده دهن پس از آن گوید او کجا به تیغ سر او را ببری از گردن کار ملکست راست پنداری که بپیرایدش همی آهن چون تواناست او و برنا سر که چنان لاغرست و پیر بدن چون زبان گشت ترجمان ضمیر همچو دل گشت قهرمان فطن گر شهادت بگفت از چه بود خورش او ز رای اهریمن بند بر پای و تیز رو چون باد تیره و زاید او سهیل یمن مسعود سعد سلمان