مسعود سعد سلمان
قصاید
شمارهٔ ۶۶ - در ستایش فضایل خود گوید: جاهم چو بکاهد خرد فزاید
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
جاهم چو بکاهد خرد فزاید کارم چو ببندد سخن گشاید زینگونه نکوهیده باد از ایزد آن کس که مرا بر هنر ستاید آن را که خردمند بود هرگز زینگونه مذلت کشید باید آبم که مرا هر خسی بیابد علکم که مرا هر کسی بخاید گویی فلک بر جهان که ایدون هر آتش سزان به من گراید سفله است بسی جان من که چندین در تن بکشد رنج و برنیاید مردم خطر عافیت چه داند تا بند بلا را نیازماید ترسم که شود طبع تیره گر چه زو دیر همی روشنی فزاید ای پخته نگشته از آتش عقل امید تو بس خام می نماید چون دوستی تو نکرد سودم کی دشمنی تو مرا گزاید چون عز من و ذل تو نپایست هم ذل من و عز تو نپاید گر در دل تو خرد می نمایم خردست دلت جز چنین نشاید در آئینه خرد روی مردم هم خرد چنان آیینه نماید هر جای که مسعود سعد باشد کس با او پهلو چگونه ساید من دانم گفت این و تو ندانی بلبل داند آنچه می سراید مسعود سعد سلمان