حکیم ناصر خسرو
قصاید
قصیده شماره ۲۱۱: ای زود گرد گنبد بر رفته
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
ای زود گرد گنبد بر رفته خانهٔ وفا به دست جفا رفته بر من چرا گماشته ای خیره چندین هزار مست بر آشفته؟ این دشته بر کشیده همی تازد وان با کمان و تیر برو خفته اینم کند به خطبه درون نفرین وانم به نامه فریه کند سفته من خیره مانده زیرا با مستان هر دو یکی است گفته و ناگفته گفته سخن چو سفته گهر باشد ناگفته همچو گوهر ناسفته بیدار کرد ما را بیداری پنهان ز بیم مستان بنهفته خرگوش وار دیدم مردم را خفته دو چشم باز و خرد رفته یک خیل خوگ وار درافتاده با یکدگر چو دیوان کالفته یک جوق بر مثال خردمندان با مرکب و عمامهٔ زربفته بر سام یارده ز شر منبر گویان به طمع روز و شبان لفته مستان و بیهشان چو بدیدندم شمع خرد فروخته بگرفته زود از میان خویش براندندم پر درد جان و ز انده دل کفته آن جانور که سرگین گرداند زهر است سوی او گل بشکفته بیدار چون نشست بر خفته خفته ز عیب خویش شود تفته زیرا که سخت زود سوی بیدار پیدا شود فضیحتی از خفته ای درها به رشته در آوردم روز چهارم از سومین هفته حکیم ناصر خسرو