صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۷۹: چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
چو غنچه هر که درین گلستان گشاده شود مرا به خنده شادی دهان گشاده شود ز تنگ گیری گردون مدار دل را تنگ که دل گشاده چو گردد جهان گشاده شود به روی دولت بیدار در مبند از خواب که وقت صبح در آسمان گشاده شود گرفتم این که کند رخنه در فلک آهم ز رخنه های قفس دل چسان گشاده شود نچیده گل ز طرب خرج روزگار شدم چو غنچه ای که به فصل خزان گشاده شود چو ماه عید به انگشت می نمایندش اگر به خنده لبی در جهان گشاده شود به دوستان چه شکایت کنم ز تنگدلی ازین چه به که دل دشمنان گشاده شود کجاست فرصت وکو جرأت سخن صائب گرفتم این که گره از زبان گشاده شود صائب تبریزی