صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۷۱: رخ تو در دل شبها اگر سفید شود
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
رخ تو در دل شبها اگر سفید شود عجب که ماه ز خجلت دگر سفید شود چو نیست سوخته ای تا دهد حیات مرا چرا زآهن وسنگ این شرر سفید شود چو آهوان شود آن روز خون گرم تو مشک که همچو نافه ترا موی سر سفید شود شب سیاه مرا صبح نیست در طالع مگر ز گریه مرا چشم تر سفید شود کنم به خون شفق سرخ روی زرین را شبی که صبح ز من پیشتر سفید شود ز صیقل قد خم گشته بی غبار نشد دل سیاه تو مشگل دگر سفید شود مدار دست ز ریزش که ابرهای سیاه ز برفشاندن آب گهر سفید شود شوم سفیدچسان در میان ساده دلان مگر ز نقش مرا بال وپر سفید شود ز آه سرد مشو غافل ای سیاه درون که چهره شب تار از سحر سفید شود به حرف صدق مکن باز لب ز ساده دلی که روی صبح به خون جگر سفید شود تو چون دهن به شکر خنده واکنی چون صبح ز انفعال نیارد شکر سفید شود توان ز وصل برومند شد ز چشم سفید که از شکوفه فشاندن ثمر سفید شود ز گرمخونی من آب می شود فولاد چگونه پیش رگم نیشتر سفید شود به گرد خویش نگردیده ناقصی صائب اگر ترا ز سفر موی سر سفید شود صائب تبریزی