صائب تبریزی
غزل 3001 - 4000
غزل شمارهٔ ۳۹۳۶: لبش به خنده دل غنچه را دونیم کن
قلم
چینش
وسط چین
راست چین
چپ چین
قلم
ایران سنس
نستعلیق
وزیر
نازنین
تیتر
گلدان
گل
دست نویس
شکسته
مروارید
نیریزی
ثلث
Tahoma
رنگ
اندازه
ارتفاع
سایه
رنگ
تیرگی
وضوح
افقی
عمودی
زمینه
نسبت
1:1
9:16
رنگ
تصاویر پیش فرض
اندازه
متناسب شود
برش داده شود
وضوح
حذف تصویر زمینه
حاشیه
اندازه
رنگ
گردی گوشه
متن
دانلود
می توانید متن را اصلاح نمایید:
لبش به خنده دل غنچه را دونیم کن نگاه را گل رخسار او شمیم کند من ومضایقه دل به آنچنان چشمی بخیل را نگه گرم او کریم کند ز مکر طره شبگرد یار می آید که در دو هفته در گوش را یتیم کند نهال طور به آغوش در نمی آید کسی چرا دل خود را عبث دونیم کند گرفت روی زمین را تمام گوساله چگونه گاوفلک را کسی عقیم کند ز دست سامری روزگار می آید که جای تنگ ز گوساله بر کلیم کند به سایه ات کند ای تاک اگر بخیل گذار به یک مصافحه دست تواش کریم کند به بزم باده او پسته را شکسته مساز که زور رشک دل پسته را دونیم کند به نیم آه ز هم غنچه دلم پاشید چو شمع صبح که سردرسر نسیم کند چو صائب آن که به لخت جگر قناعت کرد عجب نباشد اگر ناز برنعیم کند صائب تبریزی